استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب، قم، ایران
چکیده: (251 مشاهده)
مسئلۀ این همانی شخصی، مسئلۀ یافتن ملاکی برای بقای شخص در طول زمان است. بین این همانی شخصی و بقای شخص رابط های مستقیم برقرار است. اما Derek Parfit این همانی شخصی را برای بقا بی اهمیت می داند. او ادعا میکند ما هیچ دغدغۀ اساسی و مستقیمی دربارۀ وجود خود در آینده و بهروزی آن نداریم. آن چه برای ما اهمیت بنیادی دارد این است که در آینده اشخاصی وجود داشته باشند که به نوعی با ما مرتبط بشوند (رابطۀ R). نحوۀ ارتباط یافتن آنها با ما نیز از طریق
یک سری پیوندهای روانی است که می تواند استمرار پیدا بکند. به نظر بسیاری از فیلسوفان، اهمیت این همانی شخصی به این است که مبنای بسیاری از امور دیگر، از جمله امور دینی، اخلاقی، حقوقی و ... است. مثلاًً نمی توان بدون داشتن تصویری درست از چیستی شخص و بقای او، دربارۀ سقط جنین یا مرگ آسان به راحتی موضع گیری کرد. ولی Parfit در تلاش بوده است تا این مبنا را تغییر دهد. او حفظ مجموع های از اتصالهای روانی (و نه بقای شخص) را مبنای امور یاد شده می داند.
به عبارت دیگر، به نظر او آن چه مهم است، حفظ روابط روانی مانند حافظۀ آشکار، باور، میل، شخصیت و غیره است و نه حفظ این همانی شخصی. نقد اصلی به ادعای Parfit این است که مسیر استدلال را برعکس کرده است. در واقع آنچه در اینجا بنیادی است (به ویژه بر اساس طرفداران نظریۀ بسیط دربارۀ این همانی شخصی)، این همانی شخصی است. از این رو با اصل قرار دادن آن می توان به تصورناپذیری/امکان ناپذیری و در نتیجه نادرستی برخی از فروض Parfit پی برد. یعنی هر فرضی که به نقض این همانی شخصی بیانجامد فرضی غیر قابل پذیرش است.
نوع مطالعه:
پژوهشي اصیل |
موضوع مقاله:
فلسفه ذهن و زبان شناسی شناختی دریافت: 1404/2/7 | پذیرش: 1404/2/7 | انتشار: 1404/2/7