دکترای فلسفه ذهن پژوهشکده علوم شناختی
چکیده: (2959 مشاهده)
مقدمه:
تبیین طبیعت آگاهی یکی از مهمترین و پیچیدهترین مباحث فلسفی است. آگاهی چیست؟ چطور ذهن آگاه با بدن ارتباط دارد؟ آیا میتوان آگاهی را از حیث فعالیت مغزی تبیین کرد؟ چطور میتوانیم احساس بوی یک گل رز یا یک تجربه بصری آگاهانه را تبیین کنیم؟ پرسشی که باید هر نظریه مقبولی در آگاهی به آن پاسخ دهد آن است که: چه چیزی یک حالت ذهنی را یک حالت ذهنی آگاهانه میکند؟ به عبارت دیگر چه چیزی یک حالت ذهنی ناآگاهانه را به یک حالت آگاهانه تبدیل میکند؟ برخی از فلاسفه تلاش کردهاند که پاسخ این پرسش را با آگاهی مرتبه بالاتر بدهند. اما آیا این پاسخها کافی است؟
روش:
روش مطالعه و پژوهش در این مقاله، فرآیند گام به گام جمعآوری اطلاعات از منابع دست اول در موضوع مقاله است و به عبارت دیگر روش کتابخانهای است.
یافتهها:
انواع گوناگونی از نظریه مرتبه بالاتر وجود دارد که بستگی به آن دارند که چطور بازنمایی مرتبه بالاتر توصیف شود. به طور کلی ایده در نظریات آگاهی مرتبه بالاتر این است که آنچه یک حالت ذهنی را آگاهانه میکند آن است که آن حالت متعلق نوعی بازنمایی مرتبه بالاتر باشد. برای مثال میل من برای نوشتن یک مقاله خوب! وقتی آگاهانه میشود که من از آن میل «مطلع» شوم. هر نظریهای که برای تبیین آگاهی از لحاظ حالات مرتبه دوم تلاش کند، نظریه مرتبه دوم آگاهی دانسته میشود. در این مقاله عمدتا به دیدگاه پیتر کاروترز که به «اندیشه مرتبه بالاتر بالقوه» معروف است، پرداختهایم.
نتیجهگیری:
بنظر میآید که این دیدگاه با مشکلات مهمی دست به گریبان است و پاسخ به آنها مطابق همه دیدگاههای بازنمایی (مرتبه اول یا دوم) بسیار دشوار. حتی با مبنای کاروترز هم که مدعی بود حالات ذهنی آگاهانه محتوای التفاتی دوتایی کسب میکنند نیز نمیتوان پاسخ آنها را داد
نوع مطالعه:
پژوهشي اصیل |
موضوع مقاله:
تخصصي دریافت: 1396/4/11 | پذیرش: 1396/6/21 | انتشار: 1397/2/18