هدف: ما در این مقاله به بازبینی نظریهها و بحثهای اصلی در مورد پدیده آمادهسازی منفی (NP) میپردازیم.
روش: برای بررسی این مقوله به مرور مقالاتی در این زمینه پرداخته شد.
یافتهها: از نظر پسیکوفیزیک، در تاریخچه NP چهار نظریه اصلی در دست است: مهار بازنمایی درونی از یک طعمه؛ سرکوب فعال محرکی که با الگوی جلوههای درونی شناخته شده آن «جور» نیست؛ تمایز زمانی، بر اساس پردازشی که سیستم برای سطوح مختلف آشنایی متقبل میشود؛ و جدیدترین نظریه که بر میزان غیر منتظره بودن هدف متمرکز است. به عبارت دیگر، گزینش هدف دو جزء دارد که سرعت و صحت سیستم به آن وابسته است: میزان انتقال توجه و روندهای معطوف کردن توجه. برخی پژوهشها با استفاده از فناوری تصویربرداری و الکتروفیزیولوژی در مورد اینکه در طول انواع NP عملاً در مغز چه میگذرد، نتایج متفاوتی یافتهاند. در یک پژوهش که بر پایه اثر شناخته شده استروپ حالت NP پدید میآورد، با استفاده از فناوری تصویربرداری رزونانس مغناطیسی عملکردی (fMRI) مناطقی از مغز ]شکنج گیجگاهی میانی (MT) در نیمکره چپ و بخش اوپرکولار شکنج پره سنترالیک در نیمکره چپ[ به عنوان مرتبطترین مناطق با این پدیده معرفی شدند.
نتیجهگیری: چشم اندازی که در این نوشتار ارائه شده، عبارت است از یافتن توالی زمانی وقایعی که در این مناطق رخ میدهد. این امر با استفاده از فنون پسیکوفیزیکی ارائه محرک و یا ترکیب fMRI با ابزارهای دارای تمایز زمانی بالا مانند الکتروانسفالوگرافی (EEG) و توانش مرتبط با رخداد (ERP) ممکن خواهد بود.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |