دانشجوی دکتری فلسفه معاصر، دانشگاه تهران، دانشکدگان فارابی، دانشکده الهیات، تهران، ایران
چکیده: (75 مشاهده)
اگر بزرگ نمایی محسوب نشود، بزرگترین معضل برای حل مسئلۀ آگاهی در همه روانمندانگاری، مسئلۀ ترکیب است. William Seager، کسی که به اذعان Chalmers اولین کسی بود که اصطلاح ترکیب را برای معضل مذکور اطلاق کرد، جزء فیلسوفان ذهنی است که تلاشهای مستمری برای پاسخ به این مسئله مصروف داشته است. در این مقاله به صدد آن هستم تا از ایده Seager در برابر اشکالات دفاع کرده و صورت منسجمتری از آن را ارائه دهم. مسئلۀ ترکیب با طرح این پرسش که چگونه حالات پدیداری در سطح امور خردِِ فیزیکی به شکلگیری حالات پدیداری کلان در سطح امور کلان منجر می شود، چالش بزرگی پیش روی دیدگاه همه روانمندانگاری نهاد. Seager با ارائۀ ترکیب همجوشی سعی میکند این معضل را برطرف سازد. او با طرح مدلهای «ساده بزرگ» که در عین عدم پیچیدگی از گستردگی تبیین متافیزیکی برخورداراند و با ارائه دو نمونه از مدل های «ساده بزرگ» در قالب فیزیک کلاسیک (سیاه چاله کلاسیک) و کوانتوم (درهم تنیدگی کوانتومی)، همجوشی ترکیبی را به عنوان مصداق دیگری از مدلهای «ساده بزرگ» قلمداد میکند که به موازات دو مورد دیگر توانایی تبیین فرآیند آگاهی پدیداری را دارد. Chalmers با طرح اشکال عدم استلزام ضروری میان همجوشی ترکیبی و وجود متافیزیکی آگاهی، پاسخ Seager را در زمرۀ پاسخهای غیرترکیبی و یا همه روانمندانگاری نوخاستهگرایانه می داند. در ادامه توضیح میدهم علیرغم اشکال Chalmers و این که راهکار وی در مسئله ترکیب ناکارآمد است، همجوشی ترکیبی مبتنی بر ترکیب شیمیایی همچنان از انسجام لازم برای تبیین آگاهی پدیداری در سطح کلان برخوردار است.
نوع مطالعه:
پژوهشي اصیل |
موضوع مقاله:
فلسفه ذهن و زبان شناسی شناختی دریافت: 1404/2/11 | پذیرش: 1404/2/11 | انتشار: 1404/2/11