هدف: هدف این مطالعه بررسی جنبههای پدیدارشناختی حافظه و ارتباط آن با عاطفه مثبت و منفی در دو گروه از دانشجویان رشتههای هنر و علوم انسانی و یک گروه افسرده است.
روش: در شروع، خلق غالب هر یک از شرکت کنندگان به وسیله پر کردن پرسشنامههای مربوط به خلق مثبت و منفی تعیین شد. سپس از آنها خواسته شد تا چهار خاطره (دو خاطره واقعی، دو خاطره خیالی و برای هر کدام یک خاطره خوشایند و یک واقعه ناخوشایند) را توصیف کنند. شرکتکنندگان از طریق پرسشنامه پدیدارشناسی(MCQ) اجزای پدیدار شناختی هر خاطره را امتیازبندی میکردند. علاوه بر جمعیت بهنجار، آزمون فوق روی گروه دارای خلق افسرده هم تکرار شد تا مبنایی برای مقایسه پدید آید. آزمودنیها مقیاس عاطفه مثبت و منفی (PANAS) و نیز پرسشنامه افسردگی بک را تکمیل کردند.
یافتهها: یافتهها نشان میدهد که عاطفه مثبت و منفی در دو گروه سالم یکسان است، ولی افسردهها عاطفه مثبت پایینتر و عاطفه منفی بالاتر از دو گروه دیگر را گزارش میکنند. در مجموع، به لحاظ حافظه، گروه افسرده نسبت به دو گروه دیگر در رخدادهای واقعی و تخیلی (در دو حالت خوشایند و ناخوشایند)، ویژگیهای پدیدارشناختی کمتری نشان داد و عملکرد گروه هنر بهتر از گروه علوم انسانی بود. نتایج همبستگی بین مولفههای مورد مطالعه و خلق در کنار این یافتهها معنی پیدا میکند.
نتیجهگیری: این یافتهها با نظریه شناختی درباره افسردگی هماهنگ است. نگرش منفی افسردهها به خود، جهان و آینده در این چهارچوب قابل فهم است.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |