1- دانشجوی دکتری روانشناسی شناختی، مؤسسه آموزش عالی علوم شناختی، تهران، ایران
2- استادیار گروه علوم تربیتی، دانشگاه فرهنگیان و مؤسسه آموزش عالی علوم شناختی، تهران، ایران
3- استاد گروه روانشناسی بالینی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
چکیده: (5825 مشاهده)
مقدمه: باورهای معلمان، مهمترین عامل در کنشگری آنهاست. این در حالی است که منبع بسیاری از باورهای معلمان، تجربههای شخصی آنها از دوران دانشآموزی خود و بعد از آن تجربههای آنها با کلاس درس است. هدف پژوهش حاضر، بررسی فهم معلمان ایرانی در مورد مفاهیم یادگیری، تدریس و بررسی میزان انطباق آن با دیدگاههای اخیر علمی و به ویژه علوم شناختی در مورد یادگیری بود.
روش کار: در این پژوهش از روش پدیدارشناسی استفاده شد که در آن به بررسی انواع شیوههای فهم از یک مفهوم یا پدیده از منظر گروه خاصی از افراد پرداخته شد. شرکتکنندگان در این پژوهش ۱۵ نفر از معلمان مدرسه ابتدایی بودند که باورهای آنها در مورد یادگیری و تدریس از طریق مصاحبههای عمیق نیمهساختاریافته بررسی شد.
یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد معلمان ایرانی بیش از همه در جریان اصلاحات آموزشی اخیر از نقش معلم در تدارک بازیها و تجارب متنوع برای دانشآموزان آگاه شدهاند، در حالی که تفاوتها و تناقضات دو مفهوم دانشآموز محوری و معلممحوری کماکان برای معلمان روشن نیست و در اظهارات خود به تناوب به این دو رویکرد اشاره کردهاند. همچنین معلمان از اهمیت نقش دانش قبلی به عنوان چارچوب سازماندهنده به تجربهها و اطلاعات جدید غافلند، توجه اندکی به نقش عوامل اجتماعی بر یادگیری دارند، جایگاه دانش را درون ذهن قلمداد میکنند و با وجود اهمیت زیادی که برای عوامل هیجانی و انگیزش قائلند از نظریههای دقیق انگیزشی بیاطلاعند. همچنین علیرغم تأکید زیادی که بر وارد کردن مفاهیم روانشناسی شناختی و علوم اعصاب شناختی در دورههای آموزش معلمان وجود دارد، معلمان درک محدودی از مفاهیمی مانند حافظه و توجه دارند.
نتیجهگیری: مطابق با یافتههای قبلی، نظام باورهای معلمان ایرانی نیز ناهمسو و حاوی باورهای متناقض است. بررسی دقیق تناقضات و دلایل شکلگیری آنها، روشنگر مداخلات آینده برای بهسازی کلاس درس خواهد بود.
نوع مطالعه:
پژوهشي اصیل |
موضوع مقاله:
آموزش و پرورش و بازتوانی شناختی دریافت: 1399/10/4 | پذیرش: 1400/1/24 | انتشار: 1400/6/2