1- استادیار گروه فلسفه، دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
2- دانشجوی دکتری فلسفه علم، دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
چکیده: (2320 مشاهده)
انسان به دنبال تعریفی از مرگ بوده تا راهکارهایی برای حفظ بقا بیابد. او با انواع سؤالات مانند مرگ چیست؟ چه زمانی میتوانیم بگوییم مرگ اتفاق افتاده است؟ مواجه بوده است. دو رویکرد درباره تعریف مرگ در پزشکی، رویکرد قلبی_ریوی به معنای توقف بدون بازگشت جریان خون و تنفس و رویکرد مرگ مغزی است که به معنای از دست دادن بدون بازگشت کارکرد مغز تعریف میشود. رویکرد دوم با به وجود آمدن احیاکنندهها مد نظر قرار گرفت. پس کارکردهای مغزی مهمترین معیار جهت تعریف مرگ در نظر گرفته شده و قطع یا عدم قطع عملکرد آنها ملاک تمیز زندگی از مرگ شد. آیا روند بدون بازگشت فعالیتهای شناختی در مغز ملاک تعیین مرگ است، یا روند قطع مراکز مربوط به تنفس و ضربان قلب و اگر روند بدون بازگشت فعالیتهای شناختی ملاک تعیین مرگ باشد، کدام ویژگی یا کارکردی میتواند ملاک مشخص فعالیت شناختی باشد؟ در این مقاله استدلال میشود که روند بدون بازگشت فعالیتهای شناختی ملاک تعیین مرگ مغز است و «آگاهی» میتواند ملاک دقیقتری برای انجام فعالیت شناختی باشد.
نوع مطالعه:
پژوهشي اصیل |
موضوع مقاله:
فلسفه ذهن و زبان شناسی شناختی دریافت: 1398/3/5 | پذیرش: 1398/4/25 | انتشار: 1399/3/21