مقدمه: تحولات سریع در حوزه علوم شناختی، هوش مصنوعی و فناوریهای آموزشی، ضرورت بازنگری در الگوهای حکمرانی آموزشی را بیش از پیش برجسته کرده است. در این میان، مفهوم نوظهور حکمرانی شناختی بهعنوان رویکردی میانرشتهای، تلاش دارد تا سازوکارهای تصمیمگیری، یادگیری و پردازش اطلاعات در نهادهای آموزشی را با یافتههای علوم شناختی همراستا سازد.
روش کار: پژوهش حاضر با هدف واکاوی مقوله و مفاهیم حکمرانی شناختی در مؤسسات آموزشی انجام شد. این پژوهش در چهارچوب پارادایم تفسیری با رویکرد کیفی و روش نظریه برخاسته از دادهها با رهیافت گلیزری انجام شد. دادهها از طریق مصاحبه نیمهساختاریافته با ۲۰ نفر از متخصصان حوزههای حکمرانی، علوم شناختی و آموزش، با استفاده از نمونهگیری هدفمند و نظری گردآوری شد. تحلیل دادهها طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و نظری صورت گرفت و در مجموع ۱۰۴۰ کد اولیه، ۳۶ مفهوم میانی و ۸ مقوله نظری استخراج شد. برای اطمینان از اعتبار تحلیل، از بازبینی مشارکتکنندگان، بررسی توسط همکار و کدگذاری مجدد توسط پژوهشگر دوم استفاده شد که ضریب توافق بین دو کدگذار 79/0 محاسبه گردید.
یافتهها: یافتهها نشان میدهند که حکمرانی شناختی از 8 مقوله و 36 مفهوم تشکیل شده است. اخلاق شناختی، عدالت شناختی، فناوری شناختی، خودسازماندهی شناختی، حکمرانی شبکهای شناختی، رهبری و مدیریت شناختی، تصمیمگیری و حل مسئله شناختی و سیاستگذاری شناختی مقولههای حکمرانی شناختی را تشکیل دادند. تحلیل مقایسهای دادهها نشان داد که مقوله سیاستگذاری شناختی در نقش فرآیند محوری، سایر مقولهها را سازماندهی کرده و الگوی حکمرانی شناختی را تبیین میکند. در این الگو، سیاستگذاری شناختی با تکیه بر اخلاق و عدالت شناختی، امکان طراحی نظامهای یادگیری مبتنی بر فناوری و خودسازماندهی را فراهم میکند و از طریق حکمرانی شبکهای، به مدیریت شناختی و تصمیمگیریهای موثر در نهادهای آموزشی منجر میشود.
نتیجهگیری: مدل نهایی ارائه شده میتواند مبنایی برای بازطراحی سیاستهای آموزشی منطبق با سازوکارهای ذهنی یادگیرندگان فراهم سازد و الگویی نوین برای حکمرانی اثربخش در نظامهای آموزشی پیشنهاد دهد.
نوع مطالعه:
پژوهشي اصیل |
موضوع مقاله:
آموزش و پرورش و بازتوانی شناختی دریافت: 1404/4/12 | پذیرش: 1404/8/18