۴ نتیجه برای سپاسی
حسین کاویانی، کامران کامیار، غلامرضا میر سپاسی،
دوره ۲، شماره ۳ - ( پاییز و زمستان ۱۳۷۹ )
چکیده
این مطالعه برای یافتن چگونگی ارتباط واکنش پذیری هیجانی و میزان ناخوشکامی در بیماران افسرده، سامان داده شده است. چهل بیمار در این پژوهش شرکت داشتند که به دو گروه همتا شده کم ناخوشکام و بیش ناخوشکام (بر اساس پرسشنامه اسنیت-همیلتون) تقسیم شدند. در این مطالعه از محرک های بویایی خوشایند و خنثی برای القای هیجان، و از یک مقیاس درجه بندی کمی، برای سنجش واکنش پذیری هیجانی استفاده شد. گذشته از آن که نتایج حاکی از افسردگی و ناامیدی بیشتر گروه بیش ناخوشکام نسبت به گروه کم ناخوشکام بود، واکنش پذیری گروه بیش ناخوشکام در برابر محرک های خوشایند و نیز ناخوشایند، کاهش معنی داری را نشان داد.
مهدی تهرانیدوست، رضا رادگودرزی، میترا سپاسی، دکتر جواد علاقبند راد،
دوره ۵، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۸۲ )
چکیده
هدف: این بررسی با هدف مقایسه کارکردهای اجرایی (EF) در کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه - بیش فعالی (ADHD) با کودکان طبیعی انجام شده است.
روش: بیست کودک مبتلا به ADHD (بر اساس ملاکهای DSM-IV-TR) با ۱۹ کودک سالم، به وسیله آزمونهای برج لندن (نگاشت کامپیوتری)، عملکرد مداوم و استروپ مقایسه شدند.
یافتهها: در آزمون برج لندن، عملکرد کودکان مبتلا به (ADHD) ضعیفتر از کودکان طبیعی بود. از نظر آماری، این اختلاف به ویژه در سطوح ۲ و ۳ آزمون برج لندن معنیدار بود. در آزمون عملکرد مداوم، از لحاظ آماری، خطای ارتکاب در کودکان مبتلا به (ADHD) به طور معنیداری بیشتر از گروه کودکان طبیعی بود. خطای حذف در کودکان (ADHD) بیشتر از گروه طبیعی بود، ولی از نظر آماری معنیدار نبود. در آزمون استروپ، از نظر شاخص تمایز، یعنی اختلاف زمان نقاط و زمان رنگها، بین دو گروه اختلاف قابل ملاحظهای مشاهده نشد، ولی زمانی که برای نام بردن رنگها لازم بود در کودکان (ADHD) در هر سه کارت به طور معنیداری بیشتر از گروه کنترل بود.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که کارکردهای اجرایی کودکان مبتلا به (ADHD) در مقایسه با کودکان طبیعی، دارای درجاتی از اختلال است که این نقص به ویژه در مهار پاسخها بیشتر نمایان میشود.
میترا حکیمشوشتری، فریبا عربگل، میترا سپاسی،
دوره ۷، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۸۴ )
چکیده
هدف: تا کنون موارد معدودی از اختلال ساختگی، با علایم روانپزشکی در کودکان گزارش شده است. آشنایی با چنین بیمارانی میتواند به درمانگران لزوم مدنظر قرار دادن این تشخیص را یادآوری کند.
روش: در این نوشتار یک کودک هشت ساله، توسط مادربزرگ خود برای درمان علایم وسواسی ارجاع داده شده است. این کودک در سه سال گذشته برای درمان این علایم به پزشکان مختلف مراجعه کرده و تحت درمان با فلوکستین تا ۶۰ میلیگرم در روز بوده است.
یافتهها: در طی دوره درمان هیچگاه بهبودی مشاهده نشد. در بررسیهای بهعمل آمده، هیچ علامت وسواسی در کودک ملاحظه نشد. عملکرد کودک در حوزههای تحصیلی و بین فردی کاملاً طبیعی بود. مادر بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی پارانوئید بود و کودک از این مسئله رنج میبرد. کودک با مادربزرگ خود زندگی میکرد و ارتباط عاطفی مناسبی با مادر و مادربزرگ خود نداشت. کودک از قول مادربزرگ خود، اظهار میکرد که رعایت شدید بهداشت میتواند مانع ابتلای او به بیماری مشابه مادرش شود. مادربزرگ بیمار از احساس گناه ناشی از عدم درمان مناسب دخترش رنج میبرد. او دارو را با دو برابر مقدار تجویز شده به کودک میداد و اصرار بر تغییر یا افزایش دارو با توجه به عدم پاسخ کودک به درمان داشت.
نتیجهگیری: با توجه به بررسیهای به عمل آمده، تشخیص اختلال ساختگی وکالتی برای کودک گذاشته شد. جدا کردن کودک از مادربزرگش، و جلسات روان درمانی حمایتی موجب بهبود علایم وسواس کودک شد.
دکتر زهرا شهریور، دکتر جواد علاقبندراد، دکتر مریم کوشا، دکتر بهنوش دشتی، میترا سپاسی، زهرا امینی پور،
دوره ۸، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۸۵ )
چکیده
هدف: در این مطالعه روایی و پایایی آزمون انتظارات و پرسشنامه رفتار اجتماعی در دو نمونه بالینی و غیربالینی از کودکان و نوجوانان سنجیده شد.
روش: پس از ترجمه (مستقیم و معکوس) پرسشنامه رفتار اجتماعی و تعیین روایی صوری ترجمه، روایی و پایایی آزمون انتظارات (آزمون تصویری) و پرسشنامه رفتار اجتماعی با توجه به شاخصهای بینفرهنگی سنجیده شد. آزمودنیهای این پژوهش ۵۴ نفر در فاصله سنی ۱۷-۴ سال بودند که ۲۸ نفر آنها از مراجعان متوالی به درمانگاه کودک و نوجوان بیمارستان روزبه دانشگاه علوم پزشکی تهران و ۲۶ نفر از مراجعان متوالی به درمانگاه دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران انتخاب شدند. کلیه مراجعان بهوسیله فوقتخصص روانپزشکی کودک و نوجوان معاینه شدند. سپس تشخیصها بهکمک نتایج (K-SADS) تأیید شد. پرسشنامه رفتار اجتماعی بهوسیله والد تکمیل و آزمون انتظارات برای کودک اجرا شد.
یافتهها: در اکثر موارد مربوط به آزمون انتظارات، پایایی میان آزمونگران، α بالاتر از ۹ را نشان داد. در اکثر نمرات و شاخصهای مربوطه حساسیت هر دو آزمون پایین بود، اما ویژگی برخی شاخصها در هر دو مورد بسیار خوب (۸۰ درصد و بالاتر) بهدست آمد. ارتباط برخی نمرات و شاخصهای هر دو آزمون بسته به نوع اختلال روانپزشکی در هر یک از گروهها چشمگیر بود.
نتیجهگیری: حساسیت هر دو پرسشنامه برای کشف سوابق کودک آزاری جنسی و جسمی، خشونت خانوادگی و استرس پس از رویداد آسیبزا کم بود. بررسی و تحقیق در مورد عوامل فرهنگی مؤثر در برداشت و تفسیر کودکان از رویدادهای آزاردهنده و آسیبزا و ارتباط آنها با ابزارهای استفاده شده ضروری میباشد.