۶ نتیجه برای بیرشک
دکتر مرتضی مدرس غروی، دکتر محمدکاظم عاطف وحید، دکتر محمود طباطبائی، دکتر بهروز بیرشک،
دوره ۶، شماره ۳ - ( پاییز و زمستان ۱۳۸۳ )
چکیده
هدف: این پژوهش، براساس مباحث و نظریههای مربوط به رابطه بین شناخت و عاطفه و نیز اهمیت جنبش روانشناختی مثبتنگر در قرن حاضر، به بررسی اثر بخشی یکی از روشهای القای عاطفه مثبت بر میزان عاطفه مثبت و کارکردهای شناختی با حساسیت بالا و پایین به دوپامین پرداخته است.
روش: در این مطالعه آزمایشی کنترل شده، آزمودنیهای پژوهش شامل یک نمونه ۳۰ نفری از دانشجویان روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد بودند که به صورت نمونه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه ۱۵ نفری آزمایشی و کنترل قرار داده شدند. گروه آزمایش با روش هدیه دادن به صورت پیشبینی نشده، در معرض القای عاطفه مثبت قرار گرفت. بعد از آن، میزان عاطفه مثبت و کارکردهای شناختی آنان سنجیده شد. تکلیف با حساسیت بالا به دوپامین، شامل آزمون استروپ و تکلیف شباهتها بود و تکالیف غیر حساس، از تکلیف حافظه تداعی و دیداری تشکیل میشد.
یافتهها: یافتههای پژوهش نشان دادند که القای عاطفه مثبت، به افزایش معنیدار عاطفه مثبت و نیز تسهیل بیشتر عملکرد کارکردهای شناختی با حساسیت بالا به دوپامین به جز آزمون استروپ I (توجه اتوماتیک) نسبت به کارکردهای با حساسیت پایین منجر میشود.
نتیجهگیری: بخش عمدهای از یافتههای پژوهش حاضر، از نظریه عصب روانشناختی دوپامین در توجیه اثرات عاطفه مثبت بر کارکردهای شناختی حمایت میکند. به علاوه یافتههای این پژوهش درباره سبک تعامل شناختی و عاطفی و نیز نقش عاطفه مثبت در بهبود تفکر و حل مسأله روابط اجتماعی، تلویحات نظری و کاربردی ارائه میکند. مقایسه اثربخشی روشهای گوناگون القای عاطفه و سنجش تأثیر آن بر طیف وسیعتر کارکردهای شناختی در جمعیتهای مختلف و لحاظ آن در پژوهشهای بعدی، نظریههای مربوط به تأثیر عاطفه بر شناخت را تقویت میکند.
دکتر فرانک م.داتیلیو، دکتر بهروز بیرشک،
دوره ۸، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۸۵ )
چکیده
این مقاله روش های نوین شناختی- رفتاری زوج درمانی و مفهوم سازی مورد بر اساس مدل شناختی را مطرح می کند و سپس به بررسی و توضیح درباره جنبه هایی نظیر افکار خودآیند طرح واره های زیربنایی، انواع تحریف های شناختی و مهارت های برقراری ارتباط و نحوه حل مشکل می پردازد. سپس نحوه ارزیابی بالینی شامل مصاحبه مشترک اولیه و مصاحبه های انفرادی، پرسشنامه هایی که برای ارزیابی به کار می روند و ارائه پسخوراند به زوج توضیح داده می شود. قسمت دوم که در شماره آینده چاپ خواهد شد به نحوه درمان و انجام مداخلات خواهد پرداخت.
دکتر فرانک م. داتیلیو، دکتر بهروز بیرشک،
دوره ۸، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۸۵ )
چکیده
این مقاله قسمت دوم مقاله رفتاردرمانی– شناختی زوجهاست که پس از ذکر روشهای نوین شناختی- رفتاری زوجدرمانی و مفهومسازی مورد براساس مدل شناختی و نحوه ارزیابی در قسمت اول، اکنون در ادامه بهنحوه ایجاد تغییرات بالینی، سازوکارهای تغییر، روش های تمرین در خانه و چالشهای بالقوه میپردازد.
در پایان، اثربخشی رفتار درمانی شناختی، و امکان ترکیب رفتار درمانی شناختی با سایر مورد بحث قرار گرفته است. این مقاله قسمت دوم مقاله رفتاردرمانی– شناختی زوجهاست که پس از ذکر روشهای نوین شناختی- رفتاری زوجدرمانی و مفهومسازی مورد براساس مدل شناختی و نحوه ارزیابی در قسمت اول اکنون در ادامه بهنحوه ایجاد تغییرات بالینی، سازوکارهای تغییر، روش های تمرین در خانه و چالشهای بالقوه میپردازد.
در پایان، اثربخشی رفتار درمانی شناختی، و امکان ترکیب آن با سایر روشهای زوجدرمانی مورد بحث قرار گرفته است.
عزیزه افخم ابراهیمی، دکتر بهروز بیرشک، ناهید مکنون،
دوره ۱۰، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۸۷ )
چکیده
هدف: در طول یک دهه اخیر، شواهد روز افزون نشان داده اند که جهت گیری های دلبستگی طرز فکر و احساسات مردم را درباره روابط رومانتیک خود عمیقا تحت تاثیر قرار می دهند. بر طبق مدل دو عاملی دلبستگی رومانتیک بارتولومیو و هوروویتز، مدل های درونی «خود» و «دیگران» ابعاد نسبتا مستقلی هستند که در ترکیب با یکدیگر چهار شیوه دلبستگی رومانتیک بزرگسالی را تشکیل می دهند که عبارت اند از: شیوه دلبستگی رومانتیک امن، شیوه دلبستگی رومانتیک بی اعتنا، شیوه دلبستگی نگران، و شیوه دلبستگی رومانتیک ترسو. پژوهش حاضر، به عنوان بخشی از پروژه بین المللی توصیف سکسوالیته در ایران، با همکاری دانشگاه برادلی ابعاد فرهنگی دلبستگی را مورد شناسایی قرار می دهد.
روش: ۲۰۰ دانشجوی پسر و دختر دانشکده های مختلف دانشگاه علوم پزشکی ایران با روش نمونه گیری آسان انتخاب شدند و پرسشنامه های شیوه های دلبستگی و صفات شخصیتی را پر کردند.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان دهنده غلبه شیوه دلبستگی امن در مقایسه با سه شیوه دیگر دلبستگی در جامعه پژوهش بود. دختران و پسران تفاوتی در شیوه های دلبستگی نداشتند. همبستگی بین شیوه های دلبستگی، و مدل های خود و دیگران با نتایج به دست آمده در بیشتر فرهنگ ها همخوانی داشت. بین شیوه های دلبستگی امن و بی اعتنا با صفات تیره شخصیت همبستگی معناداری به دست نیامد، و بین شیوه شخصیتی نگران و شخصیت های ماکیاولی و سایکوپات همبستگی معناداری دیده شد. زنان در صفت شخصیتی خودشیفتگی و مردان در صفت سایکوپاتی تفاوت معناداری با یکدیگر داشتند.
نتیجه گیری: فراوانی زیاد شیوه دلبستگی امن و رابطه شیوه های دلبستگی با مدل های درونی خود و دیگران در جامعه دانشجویی ایرانی با بیشتر فرهنگ های غربی و شرقی مشابهت دارد و شیوه دلبستگی امن را به عنوان یک شیوه تقریبا جهانی در روان شناسی انسان، واجد شرایط می نماید. با وجود این، نتایج متفاوتی که با بعضی فرضیات پروژه به دست آمد، ضرورت احتیاط در نتیجه گیری بر اساس اطلاعات خودگزارشی و آزمون های مورد استفاده و نیز تعمیم یافته ها به سایر قشر های جامعه ایران را ایجاب می کند.
امین اسداله پور، وحید شریعت، نرگس علیرضایی، زیبا بشردانش، بهروز بیرشک، مهدی تهرانی دوست، بهروز جلیلی، الهه حجازی، میترا حکیم شوشتری، الهام شیرازی، حسن عشایری، محمدولی مجد تیموری، محمدرضا مجد رضایی، کارن زینلی، سعید کریمیفر،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۸۸ )
چکیده
هدف: در میان صنایع مرتبط با وسایل سرگرمکننده، صنعت بازیهای رایانهای پرشتابترین روند رشد را داشته است. کودکان و نوجوانان زمان بسیاری را صرف این بازیها میکنند و از آنها تأثیر میپذیرند. در ایران تاکنون نظامی برای ردهبندی بازیهای رایانهای فراهم نشده است. هدف پژوهش حاضر طر احی نظام ردهبندی سنی بازیهای رایانهای، متناسب با فرهنگ ایرانی و اسلامی است.
روش: این مطالعه به روش دلفی انجام شد. بدین منظور با ۱۷ نفر از روانپزشکان و روانشناسان برجسته، که در زمینه «رشد» و «کودک» کار کرده بودند، تماس برقرار شد که هشت نفرشان پذیرفتند در این پژوهش مشارکت کنند. نظرات این افراد با استفاده از یک پرسشنامه ۱۸۷ گویهای درباره محتوای بالقوه آسیبرسان بازیهای رایانهای (شامل خشونت، مسایل جنسی، قمار، مشروبات الکلی یا مواد مخدر، تبعیض، ناسزا و ارزشها) جمعآوری شد. متخصصان میبایست در مواجهه با هر گویه، با انتخاب یکی از گزینههای ۳، ۷، ۱۲، ۱۵، ۱۸ و ۲۵ سال، سن مناسب برای هر محتوا یا ممنوع بودن برای همه سنین را مشخص میکردند. سپس میانگین گزینههای منتخب متخصصان، همراه با نظر پرسشگر به وی برگشت داده و از وی خواسته میشد تا با در نظر گرفتن نمرات مجدداً نظر بدهد.
یافتهها: میانگین نمرات در مرحله دوم تغییر نکرد، ولی انحراف معیار آن کاهش یافت که به معنی همگراتر شدن نظرات است.
نتیجهگیری: مطالعه نشان میدهد که در زمینههایی مانند مسایل جنسی، قمار، مشروبات الکلی یا مواد مخدر، و خشونت اختلاف نظر متخصصان بسیار کمتر و در نتیجه با اطمینان بیشتری میتواند استفاده از آن را توصیه نمود؛ اما اختلاف نظر متخصصان در زمینه تبعیض، ناسزا و ارزشها زیاد است که این خود انجام پژوهشهای کمی و کیفی بیشتری را ضروری میسازد.
عزیزه افخم ابراهیمی، مریم زارع، بهروز بیرشک،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۸۸ )
چکیده
هدف: هدف مطالعۀ حاضر، بررسی اثر موسیقیدرمانی بر کاهش بیقراری بیماران آلزایمری و تعیین بهترین روش مداخله از بین چهار روش گوش دادن انفرادی به موسیقی مرجح، گوش دادن گروهی به موسیقی مرجح، گوش دادن گروهی به موسیقی غیرمرجح و آواز خواندن گروهی موسیقی مرجح است.
روش: برای انجام این پژوهش، از میان موارد معرفیشده از طرف سازمان بهزیستی شهریار، ۲۶ آزمودنی با استفاده از ملاکهای تشخیصی DSM-IV و آزمون MMSE بهصورت نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و بهطور تصادفی در هر یک از گروههای شاهد (۱۰ نفر) و آزمایشی (۱۶ نفر و در هر یک از زیرگروهها چهار نفر) قرار گرفتند. مداخله بهصورت طرح نیمهتجربی پیشآزمون- پسآزمون با گروه شاهد انجام شد و برای تحلیل نتایج پرسشنامه بیقراری کوهن-منسفیلد (که مراقبان پر کرده بودند)، آزمون t مستقل و وابسته به کار رفت. آزمودنیها به مدت یک ماه، هفتهای پنج روز و هر روز ۳۰ تا ۴۵ دقیقه تحت انواع روشهای موسیقیدرمانی یاد شده قرار گرفتند.
نتیجهگیری: نتایج حاکی از تأثیر انواع موسیقیدرمانی بر کاهش بیقراری بیماران آلزایمری بود.