جستجو در مقالات منتشر شده


۳ نتیجه برای آقاگل‌زاده

دکتر فردوس آقاگل‌زاده،
دوره ۵، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۸۲ )
چکیده

هدف: نگارنده در این مقاله در صدد است رابطه تفکر و زبان را در قالب آموزه‌ها و رویکردهای علوم‌شناختی از قبیل رویکرد حوزه‌ای به زبان، زبان‌شناسی شناختی، روان‌شناسی زبان و معناشناسی توصیف نماید.
روش: روش این مقاله از نوع مروری است.
یافته‌ها و نتیجه‌گیری: این رویکردها علیرغم برخی اختلافات نظری و روش‌شناختی، در بازنمایی زبان به صورت تعامل عملکردهای ذهنی و محیطی اشتراک نظر دارند. در این تعامل،‌ انگیزه‌های روانی نقطه آغاز تفکر محسوب می‌شوند و در واقع پیکره ذهنی کلام (سخن) را شکل می‌بخشند و سپس مرحله تولید کلام آغاز می‌شود. در فرآیند پیچیده انتقال از تفکر به کلام،‌ نقش کلام تنها صورت خارجی بخشیدن به تفکر نیست، بلکه تفکر در کلام کامل می‌شود. از لحاظ وجوه افتراق این رویکردها نیز به استقلال و تعاملِ حوزه‌های زبان و ذهن با یکدیگر در رویکرد حوزه‌ای زبان، تعامل عوامل محیطی و کارکردهای شناختی در بازنمایی زبان و پیوندهای پیچیده و چند وجهی تکوینی بین زبان و مغز در رویکرد نوروساینس می‌توان اشاره نمود.  

 


دکتر مهدی صفایی قلاتی، عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا، فردوس آقاگل‌زاده، ارسلان گلفام، حیات عامری،
دوره ۱۵، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۹۲ )
چکیده

هدف: طرح­واره کانتی را غیرمتجسد و مبنایی برای عقل محض توصیف می‌کنند، درحالی‌که مفاهیم و طرح­واره‌ها در انگاره متجسد ذهن در علوم شناختی، حاصل فعالیت عصبی مغز هستند. بر این اساس، کانت در همان سنت متافیزیکی مورد انتقاد علوم شناختی قرارمی‌گیرد. از سوی دیگر، در برخی مطالعات عصب‌شناختی تناظری میان انگاره شناختی کانت با یافته‌های عصب‌شناختی برقرار می‌شود؛ مثلاً، ذاتی بودن بستر عصبیِ بخشی از ادراک مکان با مکان پیشینی کانت مقایسه شده است. اما مسئله مورد مناقشه، چگونگی پیشینی بودن ادراک مکان بر بستری عصبی است که در تجربه تحقق می‌یابد. در مقاله حاضر سعی بر آن است که نشان دهیم در انگاره شناختی کانت، به‌ دلیل خصلت دوگانه طرح­واره، میان عقل محض و تجربه نسبتی برقرار می‌شود که قابل تعمیم به انگاره عصب‌شناسی شناختی و اختلاف میان توصیف‌های خردگرا و تجربه‌گرا از طرح­واره تصویری است.
روش: روش بررسی در مقاله حاضر استدلال مبتنی بر نتایج بررسی‌های تجربی و آزمایشگاهی است که از منابع معتبر گزارش می‌شود.
یافته‌ها: با بازتوصیف «شهود پیشینی» زمان و مکان به صورت «ادراک ضمنی، خودکار و ضروری»، می‌توان تناظر انگاره شناختی کانت و انگاره عصب‌شناختی را تأیید کرد. با تمایزی که میان طرح­واره و طرح­واره تصویری پیشنهاد می‌شود، طرح­واره در تناظر با «مفهوم متعلق شناسایی» و «طرح­واره تصویری» در تناظر با «مقولات محض فاهمه» قرار می‌گیرند.
نتیجه‌گیری: بحث حاضر «عقل متجسد» در انگاره عصب‌شناسی شناختی را در کنار «عقل محض» کانت قرار می‌دهد.

فریبا نوری، حیات عامری، سجاد نوریان، فردوس آقاگل‌زاده، محمد دبیرمقدم،
دوره ۲۵، شماره ۱ - ( بهار ۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه: آزمون گفتمان روایتی فارسی که ابزاری برای بررسی بالینی گفتمان کودکان و بزرگسالان فارسی‌زبان با و بدون نیازهای ویژه به شمار می‌رود، مقیاسی برای ارزیابی دستور داستان ارائه نکرده است. پژوهش حاضر به منظور استانداردسازی آزمون دستور داستان در گفتمان روایتی فارسی‌زبانان مبتلا به اختلالات ارتباطی جهت ارزیابی بالینی انجام شد.
روش کار: با استفاده از مقیاس لیکرت برای ارزیابی روایت، از پرسشنامه پنج‌ سطحی برای سنجش وضوح عناصر چهار بخش روایت در مدل سلسله‌مراتبی ثرندایک استفاده شد. برای تعیین این که آیا سؤالات پیشنهادی، دامنۀ رفتاری مشاهده شده (دستور داستان) را پوشش می‌دهد، و برای همه آزمون­‌گران ساده و ملموس است، و به طور کلی پرسشنامه دارای شاخص اعتبار محتوای بالایی بر اساس نظر متخصصان می‌باشد یا خیر، با شش زبان‌شناس و شش آسیب‌شناس گفتار و زبان مشاوره شد. برای تعیین روایی افتراقی، بررسی دستور داستان در رابطه با دو تکلیف بازگویی داستان و خلق بداهه روایت توسط دو گروه از دانش‌آموزان دبستانی با و بدون اختلال شنوایی در مدارس ابتدایی عادی انجام شد. پایایی به صورت درون‌ارزیاب و برون‌ارزیاب مورد بررسی قرار گرفت.
یافته‌ها: در بخش‌های صحنه و موضوع، بین میانگین نمرات گروه‌های شنوا و دچار آسیب شنوایی در خلق روایت یا بازگویی داستان تفاوت معنا‌داری وجود نداشت اما در بخش‌های اپیزودها (۰۰۱/۰>P) و گره‌گشایی (۰۰۱/۰>P)، نمرات گروه شنوا به طور قابل توجهی بالاتر از گروه آسیب‌دیده شنوایی بود.
نتیجه­‌گیری: روایی و پایایی آزمون مبتنی بر مدل ثرندایک مشخص کرد که برای ارزیابی بالینی دستور داستان موثر است.

 


صفحه ۱ از ۱     

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

Designed & Developed by : Yektaweb