دکتر مهدی صفایی قلاتی، عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا، فردوس آقاگلزاده، ارسلان گلفام، حیات عامری،
دوره ۱۵، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۹۲ )
چکیده
هدف: طرحواره کانتی را غیرمتجسد و مبنایی برای عقل محض توصیف میکنند، درحالیکه مفاهیم و طرحوارهها در انگاره متجسد ذهن در علوم شناختی، حاصل فعالیت عصبی مغز هستند. بر این اساس، کانت در همان سنت متافیزیکی مورد انتقاد علوم شناختی قرارمیگیرد. از سوی دیگر، در برخی مطالعات عصبشناختی تناظری میان انگاره شناختی کانت با یافتههای عصبشناختی برقرار میشود؛ مثلاً، ذاتی بودن بستر عصبیِ بخشی از ادراک مکان با مکان پیشینی کانت مقایسه شده است. اما مسئله مورد مناقشه، چگونگی پیشینی بودن ادراک مکان بر بستری عصبی است که در تجربه تحقق مییابد. در مقاله حاضر سعی بر آن است که نشان دهیم در انگاره شناختی کانت، به دلیل خصلت دوگانه طرحواره، میان عقل محض و تجربه نسبتی برقرار میشود که قابل تعمیم به انگاره عصبشناسی شناختی و اختلاف میان توصیفهای خردگرا و تجربهگرا از طرحواره تصویری است.
روش: روش بررسی در مقاله حاضر استدلال مبتنی بر نتایج بررسیهای تجربی و آزمایشگاهی است که از منابع معتبر گزارش میشود.
یافتهها: با بازتوصیف «شهود پیشینی» زمان و مکان به صورت «ادراک ضمنی، خودکار و ضروری»، میتوان تناظر انگاره شناختی کانت و انگاره عصبشناختی را تأیید کرد. با تمایزی که میان طرحواره و طرحواره تصویری پیشنهاد میشود، طرحواره در تناظر با «مفهوم متعلق شناسایی» و «طرحواره تصویری» در تناظر با «مقولات محض فاهمه» قرار میگیرند.
نتیجهگیری: بحث حاضر «عقل متجسد» در انگاره عصبشناسی شناختی را در کنار «عقل محض» کانت قرار میدهد.
فریبا نوری، حیات عامری، سجاد نوریان، فردوس آقاگلزاده، محمد دبیرمقدم،
دوره ۲۵، شماره ۱ - ( بهار ۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: آزمون گفتمان روایتی فارسی که ابزاری برای بررسی بالینی گفتمان کودکان و بزرگسالان فارسیزبان با و بدون نیازهای ویژه به شمار میرود، مقیاسی برای ارزیابی دستور داستان ارائه نکرده است. پژوهش حاضر به منظور استانداردسازی آزمون دستور داستان در گفتمان روایتی فارسیزبانان مبتلا به اختلالات ارتباطی جهت ارزیابی بالینی انجام شد.
روش کار: با استفاده از مقیاس لیکرت برای ارزیابی روایت، از پرسشنامه پنج سطحی برای سنجش وضوح عناصر چهار بخش روایت در مدل سلسلهمراتبی ثرندایک استفاده شد. برای تعیین این که آیا سؤالات پیشنهادی، دامنۀ رفتاری مشاهده شده (دستور داستان) را پوشش میدهد، و برای همه آزمونگران ساده و ملموس است، و به طور کلی پرسشنامه دارای شاخص اعتبار محتوای بالایی بر اساس نظر متخصصان میباشد یا خیر، با شش زبانشناس و شش آسیبشناس گفتار و زبان مشاوره شد. برای تعیین روایی افتراقی، بررسی دستور داستان در رابطه با دو تکلیف بازگویی داستان و خلق بداهه روایت توسط دو گروه از دانشآموزان دبستانی با و بدون اختلال شنوایی در مدارس ابتدایی عادی انجام شد. پایایی به صورت درونارزیاب و برونارزیاب مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: در بخشهای صحنه و موضوع، بین میانگین نمرات گروههای شنوا و دچار آسیب شنوایی در خلق روایت یا بازگویی داستان تفاوت معناداری وجود نداشت اما در بخشهای اپیزودها (۰۰۱/۰>P) و گرهگشایی (۰۰۱/۰>P)، نمرات گروه شنوا به طور قابل توجهی بالاتر از گروه آسیبدیده شنوایی بود.
نتیجهگیری: روایی و پایایی آزمون مبتنی بر مدل ثرندایک مشخص کرد که برای ارزیابی بالینی دستور داستان موثر است.