1- گروه روانشناسی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران.
2- گروه روانپزشکی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران.
چکیده: (4488 مشاهده)
هدف مقاله حاضر، بررسی مروری یافتههای تحقیقاتی جدید در حیطه وسواس بود، تا بتوان با تصویر روشنتری به مطالعه، تحقیق و درمان این اختلال پرداخت. طی سه دهه اخیر، شاهد پیشرفتهای عظیمی در زمینه نقش شناختوارهها در شکلگیری، تداوم، و درمان بسیاری از اختلالهای روانپزشکی از جمله اختلال وسواس فکری– عملی (OCD) بودهایم. متغیرهای شناختی (OCD) بر نحوه تفسیر افراد از محتوا و وقوع افکار مزاحم تأکید میکنند. در حال حاضر بسیاری از سؤالات در زمینه نحوه شکلگیری، کارکرد و عواقب و همین طور درمان تکانشها، تصاویر و افکار مزاحم و ناخواسته در جامعه بالینی و غیربالینی بیپاسخ مانده است. موضوع «فرآیند سیر تبدیل» یک فکر مزاحم به فکر وسواسی، یکی از موضوعات پراهمیت در ادبیات وسواس است. فرد در چه مسیر فکری قرار میگیرد تا یک فکر مزاحم و ناخواسته به یک فکر وسواسی تبدیل میشود. مدل شناختی معتقد است افراد مبتلا به (OCD)، افکار، تصاویر و تکانههای خود را بسیار مهم و معنیدار تفسیر میکنند و باورهای ناکارآمد زمینهساز شکلگیری این افکار، تصاویر و تکانهها است. به نظر میرسد باورهای ناکارآمد معینی مانند کنترل و اهمیت افکار، احساس مسؤولیت و ارزیابی احساس خطر و تهدید، و کمال طلبی و عدم قطعیت، در شکلگیری این اختلال نقش دارند. بسیاری از تحقیقات انجام شده بیانگر ارتباط این حوزه از شناخت با(OCD) است. هنوز یافتههای تحقیقاتی موجود به یک نتیجهگیری قطعی در زمینه شناسایی حوزههای مختص به شناخت دست نیافته است. تنوع در یافتهها یکی از معضلات در زمینه مذکور است.
نوع مطالعه:
مروری |
موضوع مقاله:
تخصصي دریافت: 1385/4/26 | پذیرش: 1385/8/1 | انتشار: 1385/10/1