هدف: تا کنون موارد معدودی از اختلال ساختگی، با علایم روانپزشکی در کودکان گزارش شده است. آشنایی با چنین بیمارانی میتواند به درمانگران لزوم مدنظر قرار دادن این تشخیص را یادآوری کند.
روش: در این نوشتار یک کودک هشت ساله، توسط مادربزرگ خود برای درمان علایم وسواسی ارجاع داده شده است. این کودک در سه سال گذشته برای درمان این علایم به پزشکان مختلف مراجعه کرده و تحت درمان با فلوکستین تا ۶۰ میلیگرم در روز بوده است.
یافتهها: در طی دوره درمان هیچگاه بهبودی مشاهده نشد. در بررسیهای بهعمل آمده، هیچ علامت وسواسی در کودک ملاحظه نشد. عملکرد کودک در حوزههای تحصیلی و بین فردی کاملاً طبیعی بود. مادر بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی پارانوئید بود و کودک از این مسئله رنج میبرد. کودک با مادربزرگ خود زندگی میکرد و ارتباط عاطفی مناسبی با مادر و مادربزرگ خود نداشت. کودک از قول مادربزرگ خود، اظهار میکرد که رعایت شدید بهداشت میتواند مانع ابتلای او به بیماری مشابه مادرش شود. مادربزرگ بیمار از احساس گناه ناشی از عدم درمان مناسب دخترش رنج میبرد. او دارو را با دو برابر مقدار تجویز شده به کودک میداد و اصرار بر تغییر یا افزایش دارو با توجه به عدم پاسخ کودک به درمان داشت.
نتیجهگیری: با توجه به بررسیهای به عمل آمده، تشخیص اختلال ساختگی وکالتی برای کودک گذاشته شد. جدا کردن کودک از مادربزرگش، و جلسات روان درمانی حمایتی موجب بهبود علایم وسواس کودک شد.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |